148- tamrin. Quyidagi savollarga javob bering.
تو هر روز صبح چه ساعتی از خواب بیدار می شوی ؟ پدر شما هر روز صبح چه ساعتی از خواب بیدار می شود؟ در س شما چه ساعتی شروع می شود؟ صبح ها پدر شما چه می کند؟ آیا شما صبح ها ورزش می کنید؟ درس شما چه ساعتی تمام می شود؟ آیا خانه شما از دانشگاه دور است؟ مگر برادر شما تا کار خانه با اتوبوس می رود؟ بعد از درس شما چه کار می کنید؟ آیا بعد از درس کمی استراحت می کنید؟ آیا نهار خوری شما خوراک را خوب حاضر می کنند؟ آیا این خوراک خوشمزه است؟ مگر شطرنج بازی می کنید؟ آیا حیاط دانشکده شما بزرگ است؟ آیا هر جمله فارسی را ترجمه می کنید؟ آیا از کار روزانه خود راضی هستید؟
واژه ها
yonida
|
– pahluye
|
پهلوی
|
davom ettirmoq
|
– edāme dādan
|
ادامه دادن
|
tugatmoq
|
– tamām kardan
|
تمام کردن
|
bir-biridan (so‘ramoq)
|
– azhamdigar
|
ازهمدیگر
|
nimadir
|
– chizi
|
چیزی
|
janob
|
– āγā
|
آقا
|
tayyorlamoq
|
– hāzer kardan
|
حاضر کردن
|
bugun kechqurun
|
– em šab
|
امشب
|
hovli
|
– hayāt
|
حیاط
|
inglizcha
|
– englisi
|
انگلیسی
|
jim turmoq, o‘chirmoq
|
– xāmuš
|
خاموش کردن
|
ochiq
|
– bāz
|
باز
|
uyqu, tush
|
– xāb
|
خواب
|
xonim
|
– bānu
|
بانو
|
uxlamoq
|
– xābidan
|
خوابیدن
|
keyin, so‘ng
|
– baad
|
بعد
|
iltimos
|
– xoxesh
|
خواهش
|
bo‘lmoq
|
– dudan(bāš)
|
بودن(باش)
|
o‘z
|
– xud
|
خور
|
yakka, yolgiz
|
– be tanhāye
|
به تنهای
|
taom, ovqat
|
– xurak
|
خوراک
|
uygo‘q
|
– bidār
|
بیدار
|
mazali
|
– xušmaze
|
خوشمزه
|
toza
|
– pāk
|
پاک
|
bilmoq
|
– dāneštan (dān)
|
دانستن (دان)
|
so‘ng, keyin
|
– pas
|
پس
|
yong‘oq
|
– gerdu
|
گردو
|
fakul’tet
|
– dāneškade
|
دانشکده
|
yaqin
|
– nazdik
|
نزدیک
|
ro‘mol
|
– dastmāl
|
دستمال
|
tushlik
|
– nahār
|
نهار
|
yaxshi ko‘rmoq
|
– dust dāštan
|
دوست داشتن
|
o‘tirmoq
|
– nešastan nešin
|
نشستن(نشین)
|
ro‘znoma
|
– ruznoma
|
روزنامه
|
harbiy
|
– nezāmiy
|
نظامی
|
yorug‘
|
– roushan
|
روشن
|
oshxona
|
– nahārxuri
|
نهار خوری
|
tez
|
– zud
|
زود
|
buyruq fe’li
|
– vaje amri
|
وجه امری
|
kechki ovqat
|
– šām
|
شام
|
badantarbiya
|
– varzeš
|
ورزش
|
kechasi
|
– šab
|
شب
|
hech qachon
|
– hargez
|
هر گز
|
boshlamoq
|
– šoru kar.
|
شروع کردن
|
san’atkor, artist
|
– honarpeši
|
هنرپیشه
|
tanimoq
|
– šenāxtan (šenos)
|
شناختن(شناس
|
qo‘ymoq
|
– gozāštan
|
گذاشتن (گذار)
|
nonushta
|
– sobhāne
|
صبحانه
|
aylana
|
– gerd
|
گرد
|
o‘quv zali
|
– γrāatxona
|
قرایتخانه
|
bir oz
|
– kami
|
کمی
|
qoidalar
|
– γavoe’d
|
قواعد
|
|
|
|
bir kishi
|
– kasi
|
کسی
|
درس بیست و نهم YIGIRMA TOQQIZINCHI DARS
روز تولد
دیروز روز تولد من بود. من در سال ۱۹۶۰ متولد شده ام. دیروز چهل و پنج سالم شد. صبح زود پدر و مادرم برادران و خواهرانم به من تبریک گفتند و هدیه دادند. شب قوم و خویش و دوستانم خانه ما آمدند . همه آنها بمن هدیه دادند. مردم خیلی زیاد بودند. من سه برادر و دو خواهر دارم. آنها همه از من بزرگترند. فقط یک خواهر کوچکتر از خود دارم . برادر بزرگم چهل و هشت سال دارد و در سال ۱۹۵۸ متولد شده است. او دانشکده ماشین سازی را تمام کرده است و حالا مهندس ماشین سازی است و کارخانه ماشین سازی تاشکند کار می کند. او با ما در یک خانه زندگی نمی کند. او با زن و فرزندانش در خانه خودش زندگی می کند. برادر دیگرم ۲۶ سال دارد او در سال ۱۹۸۰ متولد شده است. او هم مهندس است و دانشکده شیمی را تمام کرده است. او دارای زن و فرزند است و چند سال پیش خانه گرفته است ولی خانه آنها نزدیک خانه ما و در خیابان ماست. برادر دیگرم پزشک است. او دانشکده پزشکی را تمام کرده است و حالا در بیمارستان کار می کند . او هنوز جوان است. زن ندارد و با ما در یک خانه زندگی می کند. خواهر بزرگ تر از من دانشکده ادبیات دانشگاه دولتی تاشکند را تمام کرده است و شوهر کرده است. او دو دختر دارد یکی پنج سالش است و دیگری دو سال دارد. من آنهارا خیلی دوست دارم. خواهر کوچکم امسال دبیرستان را تمام می کند. او می خواهد مانند من در دانشگاه ترمذ درس بخواند. دیروز برادران و خواهران من با همه افراد خوانواده های خود پیش ما بودند. غیر از این ها دیروز پسر عمو و دختر عمویم نیز آمده بودند. چون عمویم کار می کرد نیامد ولی دو جلد کتاب به من هدیه داد. دایی ام و فرزندانش نتوانستند بیایند و تلگراف تبریک فرستادند. عمه ام در شهر تاشکند زندگی می کند ولی چند روز پیش به شهر سمرقند رفته و از آنجا برای من نامه فرستاده است. پسر عمه و دختر عمه ام برای تبریک به خانه ما آمدند. مهمانان ساعت هشت شب جمع شدند . یکی از دوستانم پرسید چرا دختر دایی ات نیامده است؟ من جواب دادم : دختر دایی و پسر دایی ام نتوانستند بیایند. آنها و پدر و مادرشان بمن تلگرالف تبریک فرستادند و روز تولدم را بمن تبریک گفتند. دوست دیگرم پرسید : پس پسر خاله و دختر خاله ات کجا هستند؟ من گفتم خاله ام و فرزندانش در شهر ترمذ زندگی نمی کنند لذا نمی توانند بیایند . ساعت ۹ افراد خوانواده و مهمانان همه دور میز نشستیم و با هم با اشتهای تمام شام خوردیم . بعد از شام جوانان رقصیدند . مادرم هم با ما رقصیدند . من از شب نیشینی خیلی راضی بودم.
Yoshning ifodalanishi
Insonning yoshi ikki xil yo‘l bilan ifodalanadi :
1. داشتن dāštan – bor, mavjud fe’lini kerakli zamon, shaxs va songa qo‘yish bilan hosil qilinadi: من بیست سال دارم man bist sāl dāram – men 20 yoshdaman. تو سی سال داری tu si sāl dāri– sen 30 yoshdasan. او جهل سال داشت u chehel sāl dāšt– u 40 yoshda.
2. است ast bog‘lamasi va بودن budan – bo‘lmoq fe’lini III shaxs birlikda va egalik affikslarini kerakli shaxs-songa qo‘yish bilan yasaladi:
بیست سالم است bist sālam ast – men 20 yoshdaman.
سی سالت است si sālat ast – sen 30 yoshdasan.
چهل سالش بود chehel solaš bud – u 40 yoshda.
شدن šodan vaتمام شدن tamām šodan fe’llaridan ham Quyidagi shakllar yasalishi mumkin:
بیست سالم شد bist sālm šod – meni 20- yoshim boshlandi.
سی سالت شد si sālat šod – seni 30- yoshing boshlandi.
بیست سالم تمام سد bist sālm tamām šod – men 20 ga kirdim.
سی سالت تمام شد si sālat tamām šod –sen 20 kirding.
149- tamrin. Kerakli so‘zlarni o‘rniga qo‘yib ko‘chiring.
دیروز ... من بود. روز تولد ... به خانه ما آمدند و به من ... دادند . ... همه دور میز نشستند و با هم شام خوردند. دیروز خانه ما ... آمدند. برادرم با ... در شهر تاشکند زندگی می کند. دوستانم دیروز بمن ... . همه ما از ... راضی بودیم. پسر عمویم نتوانست روز تولدم را بمن ... . ... ده سال از من بزرگ تر است. یکی از دوستانم چند روز پیش بمن ... فرستاد و جشن استقلال را بمن و ... تبریک گفت. برادرم دو ... کتاب بمن هدیه داد. ( مهمان، نامه، قوم وخویش، زنش، دختر عمویت، روز تولد، هدیه، تلگراف تبریک، تبریک گفتن، شب نیشینی، جلد، پسر عمویم.
150- tamrin. Nuqtalar o‘rniga sonlarni qo‘yib ko‘chiring.
مادر من ۶۰ سال دارد . مادر تو از او پنج سال کوچکتر است . پس مادر تو .... سال دارد. پدر تو ۶۵ سال دارد. پدر من ۵ سال از او بزرگ تر است. پس پدر من ... سال دارد. عمویم ۵۰ سال دارد . عمه ام ۱۰ سال از او کوچکتر است. پس او ... سال دارد. دایی تو ۵۳ سال دارد. خاله ات ۸ سال از او کوچکتر است. پس او ... سال دارد. این کتاب ۱۵۰ صفحه دارد که نصفش ... صفحه می شود. آن کتاب فرهنگ ۲۷۰ صفحه دارد که نصفش ... صفحه می شود. من در سال ... تولد شده ام. پدرم در سال ... متولد شده است. مادرم در سال ... متولد شده است.
Do'stlaringiz bilan baham: |