142- tamrin. Quyidagi so‘zlarni fors tiliga tarjima qiling.
Yoz faslidan so‘ng kuz fasli keladi. Kuz faslida havo asta-sekin soviydi va yomg‘ir yog‘adi. Dehqonlar hosillarni yig‘ishtirib oladilar. 21- sentabrda kun va tun tenglashadi. Menimcha kuz faslida sayohat qilish juda yaxshidir. To‘rtinchi fasl qish faslidir. Bu fasl boshqa fasllardan sovuqroqdir. Bu faslda yomg‘ir ba’zan qor yog‘adi. Eng uzun kunlar va eng uzun tunlar qish faslidadir.
واژه ها
ko’p
|
– ziyād
|
زیاد
|
o‘rtalari
|
– avāset
|
اواسط
|
quyosh
|
– xuršid
|
خورشید
|
oxirlari
|
– avāxer
|
اواخر
|
boshlamoq
|
– šoru šodan
|
شروع شدن
|
boshlari
|
– avāyel
|
اوایل
|
suhbat qilmoq
|
– sohbat kardan
|
صحبت کردن
|
keling
|
– byāid
|
بیاید
|
uzunligi
|
– tul
|
طول
|
sekin-asta
|
– betadrij
|
بتدریج
|
fasl
|
– fasl
|
فصل
|
tug‘ilmoq
|
– tavallud yāftan
|
تولد یافتد
|
iliq
|
– garm
|
گرم
|
taqvim
|
– taγvim
|
تقویم
|
masih
|
– masih
|
مسیح
|
haqida
|
– dar bāreye
|
در باره
|
teng
|
– mosādef
|
مصادف
|
kechroq
|
– dirtar
|
دیرتر
|
milodiy
|
– milādi
|
میلادی
|
boshqa
|
– digar
|
دیگر
|
درس بیست و هفتم YIGIRMA YETTINCHI DARS
خرید و فروش
تهرانی ها غالباً تمام خرید های خودرا در بازار یا مغازه ها و دکان ها بعمل می اورند. بیشتر مغازه ها و دکان ها در خیابان مرکزی شهر یعنی لاله زار، اسلامبول، مهران واقع است. در بازار و مغازه ها همیشه جدالی خستگی ناپذیر بین فروشنده و خریدار رواج دارد و هر دو دسته سعی دارند بنفع خود ولو بضرر دیگری معامله را انجام دهند. قیمت و مشخصات جنسهای فروش در مغازه ها و بازار ها معلوم نیست و این وضع فروشنده را مختار می کند هر اندازه گرانتر جنس بفروشند و خریدار را وا می دارد با احتیاط هر چه تمامتر متوجه باشد جنس گرانتر نخرد و تا هر اندازه به اصطلاح چانه بزند.
گرانی خواربار ایران در سال های آخر خیلی افزایش یافته است. چند سال پیش اولین مغازه بزرگ خواربار فروشی در تهران پیدا شد. آن مغازه که نامش سوپرمارکت پارس است روبروی پمپ بنزین شاه رضا خیابان وصال شیرازی واقع است. اجناس در آن مغازه در بسته ها بسته بندی شده و با نرخ های مشخص و تعیین شده بفروش می رسد. آنجا برنج و لوبیا و عدس و کمپوت و مربا وغیره در جاه های مخصوص چیده و دسترس مشتریان گذارده می شود. اینجا باید متذکر شد که بعضی از آن اجناس از خارج به ایران وارد شده . علاوه بر مغازه بزرگ خواربار فروشی چند سال پیش یک فروشگاه بزرگ بنام فردوسی افتتاح یافت بیشتر اجناس این فروشگاه از خارج وارد می شود و افرادی که در صنوف مختلف به کار ساختن و پرداختن کالا های داخلی می پردازد اعتراض کردند چون خطر بیکاری و کاسادی بازار متوجه آنها می شود .
در ماه اسفند بازار حراج های فروشنده های معروف و معازه های عادی گرم می شود و اسم آن بازار " شب عید " است. این معاملات گرم و پر رونق " شب عید " بیشتر روی پوشاک دوخته و کفش انجام می گیرد.
در چنین روز ها چه بسا مغازه داران جنس خود را با زبان بازی و چرب زبانی بخریدار تحمیل می کند.
تفسیر کلمات و عبارات
جدالی خستگی ناپذیر jodāle xastagi-ye nāpazir – Doimiy savdo bahsi
ولو بضرر دیگری valu bezarar digari – O‘zgalarning zarariga(bo‘lsa ham)
این وضع فروشنده را مختار می کند کهin vaz frušande rā moxtār mikonad – Bu holat sotuvchiga erk beradi ke… .
چانه زدن čone zadan – Savdolashmoq
نرخ های مشخص و تعیین شده Narxhāyi mošaxxas va ta’yin šode – aniq narxlarda
در بسته ها بسته بنده شده dar basteho baste bande šode – rastalarga terib qo‘yilgan
فروشگاه فردوسی forušgāhe ferdusi – Firdavsi do‘koni
تمرین ١٣٥ : بسوالات زیر جواب بدهید.
۱) تهرانی ها غالباً تمام خرید های خود را کجا بعمل می اورند؟
۲) بیشتر مغازه ها و دکان ها کجا واقع است؟
۳) خرید و فروش در بازار و مغازه به چه صورتی بعمل می اید و چدالی وجود دارد یا نه؟
۴) آیا قیمت های اجناس در بازار و مغازه ها مشخص و تعیین شده است؟
۵) مغازه های بزرگ خواربار فروشی در تهران وجود دارد؟ اسم آنها چیست؟
۶) اجناس در آن مغازه ها چطور بسته بندی و چیده شده است؟
۷) بیشتر اجناس آن مغازه ها محصول ایرانی است یا از واردات؟
۸) اغلب کالاهای فروش فردوسی ساخت ایران است یا خارجه؟
۹) ناراحتی صنوف ایران از وارد کردن کالاهای خارجی از چیست؟
۱۰) شب عید چیست؟
۱۱) بازار حراج ها چیست و کی شروع می شود؟
۱۲) معاملات شب عید بیشتر روی کدام کالاها انجام می گیرد؟
۱۳) مغازه داران چطور جنس خودرا به خریدار تحمیل می کنند؟
واژه ها
xarid
|
– xarid
|
خرید
|
bahs
|
– jodāl
|
جدال
|
avj olmoq
|
– revāj dāštan
|
رواج داشتن
|
erk bermoq
|
– moxtār kardan
|
مختار کردن
|
Oziq-ovqat qimmatligi
|
– gerāni xārbār
|
گرانی خواربار
|
qiymat
|
– qiymat
|
قیمت
|
tayinlangan, aniqlangan
|
– mošaxxas
|
مشخص
|
majbur qilmoq
|
– vā dāštan
|
وا داشتن
|
do‘kon
|
– ma γāze
|
مغازه
|
sotuvchi
|
– frušande
|
فروشنده
|
attorlik
|
– harāzejāt
|
حرازیجات
|
bozorning sinishi
|
– kasādiye bāzār
|
کسادی بازار
|
javohirlik bo‘limi
|
– javāhir fruši
|
جواهر فروشی
|
mato sotish
|
– porče fruši
|
پارچه فروشی
|
tamaki mahsuloti
|
– doxāniyāt
|
دخانیات
|
izhor qilish
|
– navšt ebzor
|
نوشت ابزار
|
arzon sotish
|
– kam fruši
|
کم فروشی
|
qimmat sotish
|
– gerānfruši
|
گرانفروشی
|
o‘ramoq(narsani)
|
– pičidan
|
پیچیدن
|
qassoblik
|
– qassābi
|
قصابی
|
narxni tushirmoq
|
– pāyin gereftan
|
پایین گرفتن
|
narxni ko‘tarmoq
|
– bālā gereftan (γiymat)
|
بالا گرفتن (قیمت)
|
حراج hroj – umumiy savdo, auksion
در مغازه کفش فروشی
– خانم فرمایش داشتین؟
– بله آقا یک جفت کفش می خوام که از جدید ترین مد ها باشد.
– در این روز ها کفش به ما رسیده . ملاحظه بفرمایین ساده، یک پاشنه متوسط دارد. نه خیلی بلند، نه خیلی کوتاه.
– جنسش چطوره؟
– خانم محترم، از شبرو مشکی ساخته و قسمت بالای آن چهار ردیف باریک چرم نصب شده است. در ضمن سادگی، شیک و مناسب روز های عید و بهار است؟
– از چرم قهوه ای ندارین؟
– چرا، داریم. صبر کنین. همین حالا می اورمش... البته ملاحظه بفرمایین از نظر قالب و فورم بشکل کفش اولی است.
– بدک نیس... .
– حق دارین خانم. برای خانم های شیک پوش خیلی شایسته است. ولی خانم حالا که نزدیک عید است و شما هم می خوایین کفش بخرین این مدل سوم را که تقدیم می کنم. نگاه کنین از جیر مشکی ساخته شده برای مجالس رسمی خیلی مناسب است. اگر پسندین بخرین و بسلامتی بپوشین.
– قیمتش چنده؟
– پونصد ریال خانم. امتحان کنین پایتان نمی زند؟
– نه، خوب است. درست قالب پایم است می گیرمش.
این فهرست نگاه کنید
baland poshnali ayollar tuflisi
|
کفش پاشنه بلندی زنانه
|
erkaklar libosi
|
لباس مردانه
|
past poshnali tufli
|
کفش پاشنه کوتاه
|
chorxona kostyum
|
کت و شلوارخانه خانه
|
charmli tufli
|
پوتین تمام چرم
|
yo‘l–yo‘l kostyum
|
کت و شلوار راه راه
|
zamsh (matoli) tufli
|
پوتین از جیر
|
ko‘ndalang chiziqli kostyum
|
کت شلوار کجاره
|
gazmollar
|
پارچه ها
|
uzun kostyum (qisqa, keng, tor)
|
کت شلوار دراز (کوتاه، گشاد، تنگ
|
nozik
|
ظریف
|
naqshli sport ko‘ylagi
|
پیرهن اسپرت نقشه دار
|
oliy navli (xaridor istagini qoniqtirmaydigan)
|
مرغوب(نامرغوب)
|
elastik matodan tikilgan cho‘milish kiyimi
|
مایوشنا از جنس گوشدار
|
yumshoq
|
نرم
|
yungli paypoq (paxtali)
|
جوراب پشمی(نخی)
|
oliy navli
|
اعلا
|
ayollar libosi
|
لباس زنانه
|
chirigan
|
پوسیده
|
to‘qima ko‘ylak
|
لباس دوخته (حاضر)
|
g‘ijimlanadigan (mato)
|
چروک خورده
|
qishgi montu (ayollar ustki kiyimi)
|
مانتوی زمستانی
|
g‘ijimlanmaydigan (mato)
|
چروک نخورده
|
nimcha va yubka
|
کت و دامن
|
ipak
|
حریر– ابریشم
|
uzun yengli nimcha
|
ژاکت با استین بلند
|
sun’iy ipak
|
حریر مصنوعی
|
tor yubka
|
دامن تنگ
|
jun gazlama
|
پشمی
|
keng yubka
|
دامن گشاد
|
movut
|
ماهوت
|
yungli kofta
|
بلوز پشمی
|
attorlik mollari
|
کالاهای خرازی
|
yengi ustiga qaytarilgan manjet
|
بر گردان روی آستین
|
soyabon
|
چتر
|
yoqasi tugmali kofta
|
پیراهن یقه بسته
|
rumol
|
دستمال
|
yengi kalta
|
آستین سه ربعی
|
sharf
|
شال گردن
|
aylana yoqali kofta
|
پیراهن یقه گرد
|
galstuk
|
کراوات
|
beret (bosh kiyim)
|
کلاخ بره
|
(kapalak) galstuk
|
پاییون
|
to‘rli yozgi qo‘lqop
|
دستکشهای توری برای تابستان
|
trikotaj mollari
|
اشیای کشباف
|
charmli qishgi qo‘lqob
|
دستکشهای چرمی برای زمستان
|
paypoq
|
جوراب
|
libos ranglari
|
رنگ های لباس
|
to‘g‘nag‘ich
|
سنجاق
|
kulrang
|
خاکستری
|
taroq
|
شانه
|
o‘tkir kulrang
|
خاکستری روشن
|
ilma tugma
|
دگمه سر دسته
|
qahvarang
(o‘tkir qahvarang)
|
قهوه ای(قهوه ای سیر)
|
tufli
|
پوتین
|
qora
|
مشکی
|
|
|
oyoq kiyimlari
|
کفشها
|
درس بیست و هشتم YIGIRMA SAKKIZINCHI DARS
کار روزانه من
من دانشجوی سال دوم دانشکده فیلولوژی دانشگاه دولتی ترمذ هستم. هر روز ساعت ۷ با زنگ ساعت از خواب بیدار می شوم کمی ورزش می کنم صبحانه می خورم. ساعت هفت و نیم به دانشگاه می روم. منزل ما نزدیک استکاه اتوبوس است. من با اتوبوس به دانشگاه می روم. ساعت هشت زنگ کلاس را می زنند و دانشجویان به کلاس می روند. هر روز شش ساعت درس داریم . ساعت سه درس ما تمام می شود. آن وقت به نهارخوری دانشگاه می روم و نهار می خورم. در نهارخوری دانشگاه خوراک هارا خوب حاضر می کنند و ارزان است. پس از نهار کمی استراحت می کنم بعد به قرائت خانه میروم و درس فردا را حاضر می کنم. دانشجویان کلاس ما هم در قرائت خانه درس حاضر می کنند. مثلاً احمد را هر روز آنجا میبینم و با او درس زبان فارسی را حاضر می کنم. من به احمد می گویم این جمله را به فارسی بگو و او می گوید. پس از آن احمد جمله ای بفارسی می خواند و بمن می گوید تو آن را به ازبکی بگو. من آن جمله فارسی را به ازبکی می گویم. این کار را هر روز تا ساعت ۹ ادامه می دهیم. ساعت ۹ به خانه بر می گردم، شام می خورم استراحت می کنم و بعد می خوابم. این کار روزانه من و من از این راضی هستم.
درس ساعت سه تمام می شود dars sāat-e se tamām mishavad – dars soat uchda tugaydi امروز سه ساعت درس داریم emruz se sāat dars dāram – bugun uch soat darsim bor.
Do'stlaringiz bilan baham: |