113- tamrin. Nuqtalar o‘rniga tegishli old qo‘shimchalarni qo‘yib, gaplarni ko‘chiring.
دیروز من ... سینما رفتم. او ... زبان فارسی حرف نمی زند. آقای عثمانوف همین جمله را ... تخته نوشت. این متن را ... زبان فارسی ... زبان ازبکی ترجمه کنید. ما هر روز ساعت هفت و نیم صبح ... بیدار می شویم. برادر بزرگم ... خوانواده خود ... خیابان نوایی زندگی میکند. وقتیکه زنگ می زنند دانشجویان ... جای خود قرار می گیرند. چرا تو دیروز ... من نیامدی؟ ما قبل ... آغا ز درس کتابهای خود را ... کیف در می اوریم و ... میز می گذاریم. دانشیار ... تو چه پرسیدی ؟ پدرم امروز ... شهر تاشکند بر می گردد. این نامه را من ... قلم نوشتم. برادر کوچکم... دبیرستان درس می خواند. چرا تو ... او عذر نخواستی؟ پدرم... من دو جلد کتاب فارسی آورد. دانشیار رو ... من کرده گفت: بفرمایید ... تخته.
Do'stlaringiz bilan baham: |