32- tamrin. Quyidagi so‘zlarni forscha yozing va o‘qing.
Sag, digar, gardesh, yek, garm, kor, kardan, bo‘zo‘rg, kuchek, doneshgoh, doneshkade, go‘rbe, korxone, ko‘jo, gov, gohi, gush, ketob, sigor, gach, zendegi, ko‘mak, dig, kord, go‘ro‘sne.
33- tamrin. Quyidagi gaplarni o‘qing va yozing.
ما در ترمذ زندگی می کنيم. برادرم در تاشکند زندگی می کند. او در تهران کار می کند. تو به دوستَت کُمک نمی کنی. هر روز با پسرم گردش می کنم. شما در دانشگاه درس می خوانید. امروز ما استراحت می کنيم. از اُزبکی ترجمه می کنيم. دُختَرَم با سَگَش گردش می کند. من سگ ندارم . کارد اينجاست. اين کارخانه کجاست؟ من سيگار نمی کشم.
34- mashq. Quyidagi gaplarni fors tiliga tarjima qilib yozing.
Men Termiz shahrida yashayapman. Mening do’stim Tehronda yashayapti. Mening tanishim Toshkent shahrida yashaydi. Sen Tabrizda yashayapsan. Biz shaharda yashayapmiz. Siz qaerda yashaysiz? Men har kuni qizim bilan sayr qilaman. Ahmad o‘z ota-onasiga yordam beradi. Uning opasi menga yordam beradi. Biz Universitetda o‘qiymiz. Biz har kuni Fors tiliga tarjima qilamiz. Sen qayerda o‘qiysan? Shopur va uning akasi Tabrizda ishlayapti. Sen qayerda ishlayapsan?
35- tamrin. Quyidagi so‘zlarni o‘qing va yozing.
آفتاب، رفتن، سَفَر، هفت، فارسی، بَرف، فَردا، پَسفردا، سُفره، فِنجان، سفيد، فراوان، فارس، فِردوسي، کيف.
36- tamrin.Quyidagi gaplarni fors tiliga tarjima qilib yozing.
Fardo, oftob, so‘fre, pasfardo, raftan, fors, forsi, fenjon, sefid, farovon, haft, Ferdo‘si, barf.
“Ahmad va Farah” matnini o’qing, ko’chirib yozing va tarjima qiling.
احمد و فرح
زمستان هوا سرد است. کوه و تپه پر از برف است. گاهی باد می وزد. احمد و فرح هنوز کوچک هستند. آنها در دبيستان درس می خوانند. زمستان آنها زود به خواب می روند و زود بيدار ميشوند. چايی با نان و پنير يا گاهی شير ميخورند و به دبستان می روند. دبستان به خانه شان نزديک است و آنها هميشه پياده به آنجا می روند. آنها به فارسی ميخوانند و می نويسند. مادرشان پرستار است. پدرشان دکتر است. آنها در بيمارستان کار می کنند. بيمارستان بزرگ است.
زمستان سه ماه دارد: دِی، بهمن، اسفند. زمستان تمام می شود. بهار می رسد، آفتاب پر نور می شود. هوا گرم می شود. بَنَفشه پيدا می شود. بهار در ايران بنفشه فراوان است. بهار سه ماه است: فروردين، اُرديبهشت و خُرداد. تابستان احمد و فرح درس نمی خوانند، استراحت می کنند. به ده می روند. پدربزرگ و مادربزرگشان در ده زندگی می کنند. فرح و احمد به آنها کمک می کنند. تابستان هم سه ماه است: تير، مُرداد و شهريور. احمد و فرح اين سه ماه در ده می مانند. آنها پاييز به دبستان می روند. پاييز سه ماه است: مهر ، آبان، آذر.
Do'stlaringiz bilan baham: |